نقش ِ اول

یادداشت ها و تجربیاتم در زندگی

نقش ِ اول

یادداشت ها و تجربیاتم در زندگی

نقش ِ اول

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وبلاگ نویسی» ثبت شده است

Firstrole.blog.ir


قبل‌نوشت: قطعا مخاطب این نوشته ها بیشتر از هرکس خودم هستم.


همانطور که قبل تر اشاره کردم، یکی از راه های خودشناسی نوشتن و وبلاگ‌نویسی است. همانطور که مسیر خودشناسی عاری از اشتباه نیست، مسیر وبلاگ‌نویسی هم عاری از اشتباه نیست. اما سوال اینست که:


چه کار کنیم این اشتباهات مکرر کمرنگ‌تر بشود؟

به مرور که در مسیر وبلاگ‌نویسی پیش می رویم، مرزها و قواعد خودمان را پیدا می‌کنیم و کم‌کم مرزهای نوشته‌هایمان و حتی افکارمان آشکار می‌شوند. به نظر من نوشتن و مکتوب کردن مجموعه ای از اصول و قواعد که من آن را به قوانین وبلاگ‌نویسی تعبیر می‌کنم میتواند در کمرنگ کردن اشتباهات نقش مهمی را ایفا کند. به عبارت دیگر نوشتن آنها شبیه ساختن و شکل دادن دیوارهای یک خانه است، خانه ای که خودمان آن را می‌سازیم. 


مهم این نیست که یک دیوار بسازیم یا یک هزارتو، مهم اینست که آجر روی آجر بگذاریم و از تجربیاتمان استفاده کنیم و شکل چارجوب‌ها و مرزها را دربیاوریم. 


همانطور که در زندگی روزمره مان هم بارها در کشاکش تصمیم‌های گوناگون انتخاب‌هایمان را با مدل ذهنی‌مان می‌سنجیم و در نهایت یک تصمیم مناسب می گیریم، داشتن قواعد وبلاگ‌نویسی هم ما را در بررسی بیشتر افکار و نوشته‌هایمان مساعدت می کند. تامل و تانی و درنگ را به ما یاد می‌دهد و باعث می‌شود از شتاب‌زدگی و هیجان‌زدگی و اشتباه دوری کنیم. 

همانطور که برای تصمیم هایمان ارزش قائلیم برای نوشته هایمان هم باید ارزش قائل شویم. ما در برابر نوشته هایمان مسئولیم. بله من هم موافقم ما در برابر دیگران مسئول نیستیم اما در برابر خودمان و ارزش‌های خودمان و اصول و قواعد خودمان مسئولیم. 

درکل فکر می کنم داشتن قواعد و اصول چه در وجه کلان آن یعنی زندگی‌مان و چه در وجه خرد آن برای مثال وبلاگ‌نویسی می‌تواند اثربخش باشد.


اما این قواعد چگونه به‌وجود می‌آیند؟

باتوجه به پست دوچرخه آقای ست گادین، به نظرمن بیشتر آن ها از تجربه ناشی می‌شود. البته تجربه و تفکر توامان با هم. به گمانم اما سهم تجربه بیشتر است. همان قولِ معروف که می‌گویند «دیکته نانوشته غلط ندارد» در اینجا هم مصداق دارد. اما اگر غلط هایت را پیدا کردی بهتر است دیگر آن ها را تکرار نکنی تا در نهایت نمره‌ای که خودت به خودت می‌دهی بیست باشد. 


آیا این قواعد همیشه ثابت‌اند؟

قطعا نه. گاهی ممکن است به سبب تجربه ای و تاملی به جان دیوارهای خانه ات بیافتی، گاهی ممکن است به این نتیجه برسی که مدت ها اشتباه می‌کردی اما به نظر من اگر به چنین جایی هم رسیدی باز هم در مسیرت رشد کردی، باز هم از نردبان تفکر بالا رفتی.

همانطور که ممکن است بعد از گذشت سال ها در زندگی متوجه بشویم مدل ذهنی نادرستی را در پیش گرفته‌ بودیم و با کلنگ به جان دیوارهای باورها و اعتقاداتمان می‌افتیم و سرگردان پا به دنیای جدیدی می‌گذاریم و دوباره در این دنیای جدید شروع به ساختن دیوار می‌کنیم. 


شاید استعاره دیوار چندان مطلوب به نظر نرسد، از این جهت که محبوس شدن را یادآوری می‌کند اما به نظرم ما از ساختن اصول و باور و قانون ناگزیریم. به هرحال ما باید خودمان را تربیت کنیم و به ظنِ من تربیت کردن یعنی داشتن مجموعه ای از قوانین و چارچوب‌ها.


نوشته های قبلی من درباره‌ ی وبلاگ‌نویسی:


چگونه وبلاگ‌نویسی نگرش سیستمی را تقویت می‌کند؟

چرا وبلاگ‌نویسی؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۱۲

Firstrole.blog.ir


می خواهم باز هم درباره وبلاگ نویسی بنویسم. دیروز داشتم در زمینه تفکر سیستمی دنبال کتاب می گشتم که به این مطلب محمدرضا شعبانعلی برخوردم.(+) در همان زمان که داشتم آن را می خواندم، متوجه شدم ناخودآگاه دارم آن ها را در ذهنم با وبلاگ نویسی تطبیق می دهم. به نظرم آمد تمرین مفیدی باشد. اینجا هم نوشته هایم را می نویسم. 


از آنجا که هم ابتدای راه وبلاگ نویسی هستم، هم ابتدای مسیر تفکر سیستمی، خوشحال می شوم اگر به نظرتان نکته ای می آید که خوب بیان نشده یا اصلا اشتباه بیان شده برایم بنویسید. 


یک 

وبلاگ نویسی در ذات خودش، یک روند طولانی مدت است. به نظرم این ویژگی اصلی وبلاگ نویسی است. یعنی واضح است که من با یک رویداد مواجه نیستم و آموخته هایم محدود به منتشر کردن یک پست نمی شود. در طیِ پیمودن یک روند است که من می توانم حتی از خودم و انتخاب های گذشته ام بیاموزم.


دو

وبلاگ نویسی نگرش بلند مدت را تقویت می کند. وبلاگ نویسی به من کمک می کند این روند که در طولانی مدت شکل می گیرد را ببینم و به من می آموزد که نباید انتظار داشته باشم بعد از یک ماه یا چند ماه یا حتی یک سال به نتیجه ی دلخواهی که برای خودم تعریف کردم برسم. برای چیدن میوه های وبلاگ نویسی باید مسیر چندساله را طی کرد. 


سه

وبلاگ نویسی به من یاد می دهد که نمی توان هیچ مشکلی را از جایی به جای دیگر منتقل کرد. 

بسیار پیش آمده، می آید و فکر می کنم خواهد آمد که تصمیم می گیرم نوشته هایم را منتشر نکنم.چون از نوشتن و اشتباه کردن می ترسم. اما اکنون می دانم که ننوشتن یک راه حل موقتی است که اصل مشکل را حل نمی کند. فقط شاید آن را از دیوار وبلاگ به جای دیگر منتقل کند.


چهار

وبلاگ نویسی یک گلوله برفی همیشه در حال رشد نیست. ممکن است در ابتدا بازخوردهای مثبت و سازنده بگیرم. و سطح کیفیت نوشته هایم به سرعت ارتقا یابد. اما فکر می کنم محدودیت هایی هم هست که سرعت رشد را کند می کند و شاید اگر به یک استحکام فکری نرسم مرا متوقف هم بکند. مثلا قرار گرفتن آدمهایی که به اصرار می خواهند انتقادهایشان را (که صرفا سلیقه است و احتمالا تاثیر عملی در رشد ذهنی و بهبود کیفیت نوشته هایم ندارد) به من تحمیل کنند.

در کل فکر می کنم وبلاگ نویسی به مثابه ی یکی از همان شیب هایی است که آقای ست‌گادین درباره ی آن در کتابش صحبت می کند. 


پینوشت: درباره ی وبلاگ نویسی یک مطلب دیگر هم منتشر کرده بودم: چرا وبلاگ نویسی؟




۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۴۸
firstrole.blog.ir

به تازگی با دست نوشته های یک دیوانه ،وبلاگ یاور مشیرفر، آشنا شدم و دیشب فرصتی دست داد تا متمرکز‌تر به خواندن نوشته هایش مشغول شوم. متوجه گذر زمان نبودم و گاهی در هنگام خواندنِ اندیشه هایش به فکر فرو می رفتم و می‌دیدم زمان از دست رفته است. ساختار وبلاگش، نوشته هایش بسیار قابل نامل و تعمق بود برای منی که تشنه آموختن و یادگرفتن بودم.  هر وقت با افرادی همچون یاور آشنا می شنوم، بیشتر متوجه می شوم که بیش از آن که می دانم، نمی دانم. خودم را همچون قطره کوچکی می بینم که هرچه قدر تلاش کند و پیش برود نمی تواند به دریا برسد و یا جزیی از آن شود. و آن قدر این احساس و حرف های سیندال (خانم جولیا کامرون افکار منفی مان را به سانسور کننده ی درون تعبیر می کند و سیندال نامی است که من برای آن گذاشته ام و مخفف آن است) قوی بود که حتی این فکر از ذهنم گذشت که چندروزی ننویسم و شاید اینجا را هم مانند وبلاگ های دیگر نیمه کاره رها کنم. شروع کردم به نوشتن روی کاغذ و از خودم پرسیدم چرا وبلاگ نویسی؟ خوشبختانه نوشته ها و اندیشه های یاور مشیرفر عزیز هم به کمکم آمد و به هرحال بعد از سیاه کردن چند صفحه به هفت دلیل زیر رسیده ام. 

قطعا این دلایل برای من است و شاید درمواردی با هم مشترک فکر کنیم:

۱- راهی برای ماندن و ایستادن: چند وقت پیش در پی صحبت کوتاه با دوستی، ناخوداگاه به او گفتم وبلاگ نویسی برای من راهی برای ماندن و ایستادن و مقاومت کردن در برابر کارهایی است که نیمه رها کرده ام. این دلیل شاید اولین دلیل و اصلی ترین دلیلم تا به امروز بود اما اکنون دلیل های مهمتری هم دارم که در ادامه می خوانید.

۲- روشی برای لذت بردن از یادگیری و آموختن: به مرور از تجربه های دیگران و خودم دریافتم که: «نیاز» است که آدمی را به آموختن وادار می کند. و برای آموختن و یادگرفتن و حرکت کردن باید از روشی استفاده کنیم که از آن لذت هم ببریم. در این صورت سختی های راه قابل تحمل تر می شود. وبلاگ نویسی برای من چنین روشی است و بی نهایت از آن لذت می برم. 

۳- ابزاری برای درست اندیشیدن: وقتی افکار روی کاغذ یا اسکرین می‌آیند، قابل سنجش تر هستند. می توان با دقت و باتردید در آن ها متمرکز شد. گاه برای نوشتن مطلبی در این وبلاگ ساعت ها روی کاغذ می نویسم و خط می زنم تا به یک نوشته‌ی مطلوب که به نظر خودم از لحاظ ساختار و محتوا بهتر از بقیه است، برسم. هرچند که همین نوشته ها خالی از اشکال نیستند. به هرحال تجربه این سه ماه! وبلاگنویسی منظم می گوید این روش بهتر از روش های دیگر کار می کند.

۴- مواجهه با نقد های اطرافیان: وبلاگنویسی کمک می کند که نوشته هایم را افراد بیشتری با مدل های ذهنی متفاوت بخوانند. ممکن است آن ها به نکته ای توجه کنند که به ذهن من هرگز خطور نکرده است. با تحلیل و بحث و گفت و گوی کامل تر این امکان فراهم می شود که آدم جهان بینی اش جامع تر شود. البته در پرانتز بگویم مورد نقد واقع شدن شخصا برای من خوشایند نیست. درست است که در همین چند خط بالا از ویژگی های مثبت نقدکردن و نقد شدن نوشتم اما می دانم آنچه عمل می کنم خیلی شبیه حرف هایی نیست که زده ام. واقعیت این است که من حتی از نقد کردن هم می ترسم.(چون کسی می‌تواند نقد کند که از نقد شدن نترسد!) به هرحال یکی از مهم ترین اصولِ آموختن و آشنا شدن با اندیشه های نو و بکر، رها کردن دانسته های قدیمی است. بنابراین از این راه گریزی نیست. همین جا اعلام می کنم اگر از خواننده های این وبلاگ هستید دوست دارم مرا به چالش بکشید تا این گونه هردویمان بیشتر یاد بگیریم.

۵- کشف کردن و جست و جو کردن: به تجربه دریافتم نوشتن باعث می شود بیشتر درونت را جست و جو کنی و نه تنها این مورد در پیدا کردن افق های تازه فکری موثر است که حتی در ساده‌ترین و عمیق‌ترین مورد کمک می کند صندوقچه کلماتت را از واژه‌ های ناب تری پر کنی و ابزار قوی تری برای نوشتن پیدا کنی. 

۶-آینه ای برای دیدن! : برای منی که عادت کرده ام آنچنان عمل کنم که دیگران می خواهند، وبلاگنویسی آینه ای است که می‌توانم در آن خودم را ببینم. تاملاتم را. رویاهایم را. و سبک خودم را در نوشتن و اندیشیدن پیدا کنم.وبلاگ نویسی این روزها برای من مانند پارویی است که می توان به کمکش در خلاف جهت رودخانه ای که دیگران برایم ساخته اند، حرکت کنم.

۷- جایی برای خالی شدن ذهنم: در بین نوشته های وبلاگ، مطالبی هم هست که گاهی آنچه از ذهنم لحظه ای می گذرد را می نویسم. وبلاگ نویسی کمک می کند گوشه ای از این افکار را اینجا خالی کنم و یادم بماند بیشتر به آن ها فکر کنم. 
 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۵۱