بازگشت همه ی ما به وبلاگ هایمان است یا باز هم یک شروع دوباره
مدت ها بود نمی نوشتم شاید به چند دلیل: دلیل اول و موجه تر اینکه درگیر تز بودم و خب فرصتی پیدا نمی شد! دلیل بعد و شاید اصلی تر این که یک ایده آلیسم شدیدی در من وجود دارد که هربار که می خواستم مطلبی را اینجا منتشر کنم، پشیمانم می کرد که این مطلب خیلی ساده است و یا برازنده ی وبلاگ تو نیست یا باید قوی تر و عمیق تر بنویسی! دلیل بعدتر آن که این چندسال آنقدر به کوتاه نویسی و توییتر نویسی و صدو چهل کاراکتری روی آورده ام که واقعا نوشتن متن بلند برایم سخت تر شده است.
درست است که تصمیم داشتم بعد از تزَ م شروع کنم به نوشتن اما اعتراف می کنم که دیدن دوباره ی دوستانم در وب و فعال شدن وبلاگ هایشان، انگیزه ی بیشتری برای من بود تا تصمیم خودم. البته که نصیحت های محمدرضا شعبانعلی (به عنوان کسی که شیوه ی فکر کردنش را می پسندم و میدانم خیلی چیزها می توانم از او یاد بگیرم) نیز بی اثر نبود.
القصه که می خواهم خودم را ملزم کنم که هر روز یا هر دو روز یک بار حتما یک مطلبی را در اینجا منتشر کنم و ممکن است که این مطالب بیشتر از جنس تجربه باشد تا تفکر.
به هرحال به نظرم نوشتن به هر ترتیبی مهم تر از شیوه و سبک نوشتن است.