نقش ِ اول

یادداشت ها و تجربیاتم در زندگی

نقش ِ اول

یادداشت ها و تجربیاتم در زندگی

نقش ِ اول

گله از خودم

دوشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۶، ۰۳:۱۲ ب.ظ
این روزها از خودم بیشتر گله دارم. یکی از دلایلش اینست که پست های وبلاگم را سخت می نویسم. برای همین پست چندبار دیلیت را محکم فشارداده ام و دوباره نوشتم. چرا پست ها را سخت می نویسم؟ دلیلش ساده است. ایده ای به ذهنم نمی رسد یا اگر هم می رسد انگیزه ای برای نوشتنش ندارم. چون احساس می کنم یک حرف تکراری است که بارها و بارها گفته ام و دوباره می خواهم همان ها را بنویسم. همیشه گفته ام خواندن و فهمیدن برای من مهمترین اصل است. و تمام مسیر زندگی ام تا به اینجا چه خودآگاه و چه ناخودآگاه بر پایه همین اصل بوده است. فیزیک خوانده ام و دوست داشتم. تئوری ها را می فهمم. مبانی روان شناسی خوانده ام. متمم می خوانم. تفکر سیستمی، مدل ذهنی، تصمیم گیری این ها علایق من است. اما اما وقتی پای عمل می رسد می لنگم . هنر حل مساله را می خوانم و می فهمم اما نمی توانم به کار بگیرم. اضطراب های وجودی را خوانده ام، می توانم بیشتر از هر وقتی درباره شان صحبت کنم. اما هنوز نمی توانم با هیچ کدامشان کنار بیایم. مهارت های ارتباطی را می خوانم اما نمی توانم در زندگی ام به کار ببرم. راستش فهمیدم آن پست که درباره ی همین موضوع نوشته بودم خیلی سطحی بود و تعداد کمی از راه حل ها موفق بود و بیشترشان به پای اجرا هم نرسیدند. با استفاده از فایلی که محمدرضا در وبلاگش معرفی کرده بود و هدیه نوروزی متمم (حرفه ای گری)، سال گذشته را بررسی کردم و به نتیجه رسیدم که امسال می خواهم بیشتر به کار و عکاسی بپردازم. حتا میکرواکشن هایش را هم تا حدودی مشخص کردم اما می ترسم ان هم به شکست بیانجامد. میترسم باز هم غرق شوم در کتاب ها و روزها بشینم پشت لپ تاپ بخوانم و بخوانم و در عمل کاری پیش نبرم. 
بیشتر از هر وقت دیگری عصبانی ام. وقت های پرت شده ام زیاد است و این مرا بیشتر عصبانی می کند. و نگران. نگران آینده ای که مبهم باقی بماند یا زمانی به آن برسم که دیر شده باشد.
فکر می کنم بیشتر از این که برنامه ریزی کنم باید یاد بگیرم چگونه این وقت های پرت شده را کم کنم.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۰۷

نظرات  (۱)

۱۷ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۵۹ محمدرضا زمانی
سلام.
اول این رو بگم که من هم بتازگی این احساس رو داشتم. هر چند الان کمی کمتر شده. 
اتفاقا شاید یکبار رسما یک پست بنویسم که چرا احساس میکنم متمم خوانی برای ما متممی ها، عادت شده و به سمت عملگرایی نمیره. (راستش هنوز جراتشو ندارم!)
ولی به هر حال، یک درس تازه پیدا کردم به نام مدیریت پروژه. نمیدونم شرکت میکنی تو مباحثش یا نه. عالیه به نظرم.
باورت نمیشه چقدر برای من شیرین هست بحث‌ها و حرفهاش. 
فکر میکنم اگه بتونیم کارها و اهداف شخصی مون رو هم بصورت پروژه در نظر بگیریم و اون ها رو به خوبی شاخص بندی کنیم، بتونیم تا حد خوبی بهشون برسیم.
فکر کنم طولانی نوشتم و کلی. خلاصه اینکه به این درس حتما سر بزن و کمی وقت بذار براش. مخصوصا درسهای «نوشتن بیانیه پروژه» و «ساختار شکست کار WBS» از همین مجموعه.
موفق باشی ؛)
پاسخ:
سلام 
دقیقا به هدف زدی، چندوقتی هست به این قضیه فکر میکنم که حالا یا به خاطر طیعت کمال گرا یا هر چیز دیگه من دلم میخواد اول همه چیز و بخونم بعد شروع کنم. یعنی تا یک چیزی و نخوندم اصلا نمیرم سمتش. هرچند که فهمیدم این موضع در همه جا خوب نیست. این روزا خیلی به عمل گرایی فکر می کنم، یکی دوتا مقاله هم تو سایتای شخصیت شناسی پیدا کردم که البته همشون با تاکید زیاد می گن شما باید شروع کنید!!! یکی از واحدهایی که تو برنامه ریزی درنظر گرفتم هم همینه اما خیلی عملی نمیشه:) چه خوب که این درس هست حتمن بهش سر می زنم و می خونم و سعی می کنم عمل کردن فقط در حد تمرین حل کردن نباشه:) مرسی که معرفی کردی اتفاقا دیده بودم ولی ازش گذشتم، فکر نمی کردم این شکلی هم کاربرد داشته باشه. 
من از کامنت هرشکلی اش خوشم چه کوتاه چه طولانی:)
راستی به فکر اون پست هم هستم، یکم این روزا درگیری ذهنیم زیاده اما حتمن بهش فکر میکنم، سعی میکنم تا داغه نون و به تنور بچسبونم؛))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی