نقش ِ اول

یادداشت ها و تجربیاتم در زندگی

نقش ِ اول

یادداشت ها و تجربیاتم در زندگی

نقش ِ اول

آیا تا کنون شده در یک نگاه عاشق شوید؟

پنجشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۶، ۰۹:۱۵ ق.ظ

کتاب راه هنرمند


آیا تا کنون شده در یک نگاه عاشق شوید؟

این اتفاق برای من چند روز پیش افتاد درحالیکه داشتم نام Julia Cameron را جستجو می کردم به این صفحه رسیدم. ویدیو را پلی کردم و کسی از یک جای دور و از یک زمان دور مرا به اتاقش دعوت کرد و من در نگاهش آرامش را دیدم و عاشق او شدم! بله به همین سادگی!

قصه از اینجا شروع شد، به دنبال راهی بودم برای این که شروع به نوشتن صفحات صبحگاهی کنم که شاهین عزیز در وبلاگش درباره ی آن صحبت کرده بود. دوست داشتم بیشتر درباره ی آن بدانم. می خواستم جواب سوالاتم را پیدا کنم. این ایده مربوط به خانم جولیا کامرون است. نام او را هربار که شاهین درباره صفحات صبحگاهی نوشته بود می دیدم. بعد از اینکه هدیه نوروزی شاهین یعنی کتاب قدرتِ نوشتن را خواندم به جمله ای برخوردم که از خانم جولیا کامرون بود: نوشتن دوستی است که می توانیم سرمان را روی شانه اش بگذاریم و گریه کنیم. *

چندبار آن را خواندم بعد روی کاغذ کوچکی نوشتم و به دیوار اتاقم چسباندم. فکر می کنم گاهی اوقات این همذات پنداری که آدم ها با یکدیگر می کنند، باعث می شود به همدیگر نزدیک بشوند. یا حتی احساس کنند که به یکدیگر نزدیک هستند. خلاصه همان شد که تعریف کردم نام ایشان را جستجو کردم و به وب سایتش رسیدم و ویدیو را پلی کردم و آن نگاه نافذ و گیرا مرا جذب خودش کرد. 

فردای آن روز رفتم شهرکتاب و یک بسته A5 و A4 گرفتم همراه با یک خودکار نرم آبی . و از روز چهارده فروردین شروع به نوشتن صفحات صبحگاهی کردم. 

یک نکته که توجه من را در این یک هفته جلب کرد این بود که حجم افکار و آشفتگی های ذهنی من کمتر شده بود. حتا می توانم بگویم که با نوشتن، آن ها را فراموش می کردم. علاوه براین نوشتن صفحات صبحگاهی برای من این گونه است که تقریبا چهل دقیقه از روز را فقط برای خودم هستم. شاید تعجب کنید و بگویید ما وقتی می خوابیم یا خرید می کنیم یا غذا می خوریم هم برای خودمان هستیم اما به نظر من ما در آن مواقع برای رفع نیازهای بدنمان یا نیازهای جسمی مان وقت می گذاریم. حتا کتاب خواندن هم گاهی اوقات برای کسب آگاهی و پرداختن به یک نیاز است. اما صفحات صبحگاهی این گونه نیست. شما قرار نیست آن ها را به کسی نشان دهید، حتا قرار نیست خودتان آن ها را هم بخوانید، فقط قرار است زمانی با خودتان باشید. هیچ اجباری هم در آن نیست. اگر این کار را نکنید باز هم اتفاقی نمی افتد. شب ها که می خواهم بخوابم خوشحالم از اینکه صبح زودتر از همه بیدار می شوم و در سکوتِ صبحگاهی به نوشتن این صفحات مشغول می شوم.حس خوبی است. فکر می کنم هیچ گاه تا این اندازه به خودم اهمیت نداده بودم.


بعد از کمی گشت و گذار و زیر و رو کردن این سایت تصمیم گرفتم کتاب راه هنرمند را هم بخرم. همان طور که پیش بینی می کردم هر صفحه از این کتاب را که می خوانم احساس می کنم خانم جولیا کامرون چه قدر خوب مرا میشناسد و چه حرف های نابی میزند. نوشته پشت جلد این کتاب هم مزید بر علت شد که متوجه شوم خانم جولیا کامرون یکی از افرادی است که قرار است نقش مهمی در زندگی من بازی کند. بخشی از آن را اینجا می نویسم:

صاحب هر حرفه ای که باشید بزرگترین اثری که انسان خلق می کند، زندگی اوست و در چارچوب این نگرش همه انسان ها هنرمندند.


چند تشکر ویژه برای حسن ختام:)

۱- از شاهین عزیز خیلی خیلی ممنونم که با تاکید بر نوشتن صفحات صبحگاهی و اثری که نوشتن آن ها در مسیر زندگی اش گذاشته مرا به این اتفاق خوب و آشنایی با خانم جولیا کامرون ترغیب کرد.


۲- یک اتفاق خوب دیگر که افتاد، آشنایی با دوستان متممی بود و بودن در فضایی که بتوانیم صمیمانه تر با هم گپ و گفت داشته باشیم. خوشحالم که در جمعشان هستم و خوشحال تر که مرا به جمعشان دعوت کردند. خیلی ممنونم بچه ها:) 


* راستی یادم هست که از کتاب قدرتِ نوشتن سه جمله ای که دوست داشتم را انتخاب کنم و درباره ی آن مطلبی جداگانه بنویسم.

نظرات  (۳)

۱۷ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۰۴ بنیامین دهقانیان
تا الان 40 پست برای دو ماه و نیم! داشتید! آمار خیره کننده ایه! امیدوارم به زودی به آمار نگارش یک کتاب در ماه برسید! 

اولین برخوردم با یک نویسنده برمی‌گرده به حدود 15 سال پیش در روستایی در یزد به نام طزرجان! نویسنده ای کهن سال و البته معروف در نگارش کتب تاریخ فقه شیعه! سبک زندگی خاصی داشت و همه ازش حساب می‌بردن! به اون روستای سرسبز پناه برده بود تا بتونه بهتر بنویسه. روزای آخر حسابی باهاش رفیق شدیم و از نوشته هاش برامون تعریف کرد. رسالتش از زندگی در این دنیا نقل گذشته برای آیندگان بود. شبیه یه پل زمان! 
پاسخ:
اره دیگه سعی می کنم هر روز یا دو روز یک بار یک پست بگذارم.
 
اصولا حرف زدن با آدمهای کهنسال کسب تجربه است، به امید اینکه دیرآموخته های اون هارو زودتر یادبگیریم، خوشبحالت. تا حالا چنین تجربه ای نداشتم.
۱۷ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۵۹ بنیامین دهقانیان
این سرکار خانم جولیا کامرون چقده اسمش آشناس!
پاسخ:
جدی؟؟؟ شاید میشناسیدش یا کتابشو خوندید، هرچند که ایشون شناخته شده هستند.
صفحات صبحگاهی! مطلب جناب کلانتری رو خوندم. واقعاً ایده‌ی جالبیه. البته من با دست نوشتن رو عادت ندارم. یعنی چیزی به ذهنم نمیرسه وقتی میخوام با دست بنویسم. ولی مشکلِ اصلی اینه که چجوری صبح بیدار بشم! عجیبه با اینکه دوست دارم بیدار بشم ولی نمی‌تونم! :/
پاسخ:
شاید کتاب راه هنرمند بتونه بهتون کمک کنه بهتون پیشنهاد می کنم:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی