نقش ِ اول

یادداشت ها و تجربیاتم در زندگی

نقش ِ اول

یادداشت ها و تجربیاتم در زندگی

نقش ِ اول

نوشتن از اتفاقات خوب آینده :)

چهارشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۴۲ ب.ظ

امروز که داشتم از دانشگاه به سمت اتوبان چمران می رفتم، ناخودآگاه شروع کردم به بلند حرف زدن با خودم. کارای پایان نامه تموم شده بود و احساس خوبی داشتم. حس قدرت، توانایی...به خودم افتخار می کردم! میدونم. میدونم احتمالا براتون خنده داره اما می خوام بگم برای من ارزشمنده. همین چند تکه کاغذ! شاید برای خیلی از آدمها نباشه اما برای من هست چون من میدونم با چه سختی و در چه شرایطی همین چندتا تکه کاغذ و نوشتم. تو این دوران یک و نیم ماهه فشرده پایان نامه نویسی به این نتیجه رسیدم که واقعا نوشتن یک مطلب علمی خوب به طوری که همه ازش یه چیز واحد و بفهمن سخته. نوشتن واقعا خیلی سخته. استفاده از کلمات و جملات درست و مناسب و درست منتقل کردن مفهوم و ...

درسته که این کار جزو اولین کارهای من بوده (البته اولیش مربوط به نوشتن یک مطلب تو نشریه دانشگاه بود.) امانوشتن و تموم کردنش حس خوبی به من داد و در واقع یک انگیزه مضاعف برای ادامه در کار تولید محتوا. و البته نکته ی جالب اینجاست که امروز با تموم شدن این پروژه به نوعی دارم وارد کار نشر و انتشارات میشم. البته می دونم راه خیلی زیادی و باید طی کنم و اولین چیزی که این کار نیاز داره صبر و حوصله و تلاش و پیگیری و پشتکاره. خب به نوعی این ویژگی هارو دارم و امیدوارم یه روزی بتونم موثر باشم تو زمینه تولید محتوای آموزشی مناسب. هرچند بازار کتاب مشکلات خودشو داره . کم و بیش از بچه ها شنیدم و ایده آل گرایانه در موردش خیال پردازی نمی کنم. اما با این وجود دلم می خواد یک روزی بیام این مطلب و بخونم در حالی که تجربه های زیادی تو این زمینه دارم و به یاد کار اول خودم لبخند بزنم و بگم یادش بخیر!

نظرات  (۱)

امیدوارم موفق بشید در هرزمینه‌ای که وارد میشین :)
پاسخ:
ممنونم:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی