نقش ِ اول

یادداشت ها و تجربیاتم در زندگی

نقش ِ اول

یادداشت ها و تجربیاتم در زندگی

نقش ِ اول

دست به دست هم دهیم به مهر...

يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۴۰ ق.ظ

امروز می خوام یک مطلب بنویسم که شاید بشه اونو در ادامه مطلب شهروند جهانی درنظر گرفت. 

یه سوال تا حالا دقت کردین وقتی تو تلویزیون تصاویری از مردم عراق نشون میدن که مشکلات امنیتی دارند یا مردم سومالی یا آقریقایی که سو تغذیه دارند اکثر مردم چی میگن؟ نچ نچ نچ چه قدر بدبختن . الحمدا... اینجا امنیت داریم یا مثلا گرسنه تا این حد نداریم یا... 

من کاری به بحث سیاسی ندارم و اینکه واقعا چه قدر تو ایران به این قضیه توجه میشه. اما یک سوال دارم چرا ما با دیدن بدبختی دیگران ممکنه احساس رضایت کنیم که خداروشکر ما این مشکلات را نداریم؟! یا چرا از خودمون نمی پرسیم که چرا مردم سرزمین های دیگه باید به خاطر جغرافیا و شرایط جوی ، فرهنگی و یا سیاسی شون در چنین وضعیتی زندگی کنن؟؟؟ میدونم خیلی چیزا دست ما نیست اما چرا حداقل نباید تلاش کنیم برای اینکه همه آدمها از یک حداقل نیازهایی برخوردار باشند؟!!! چرا در ایران خودمون وضعیتی مثل وضعیت خوزستان باید باشه و چرا خودمون نمی تونیم کاری بکنیم و در سوشال مدیا ها فقط دنبال مسولین هستیم؟ چرا در ایلام و شهرهای دیگه باید فرهنگ و آموزش مردم انقدر سطح پایین باشه که خودسوزی دخترها و زن ها یک امر تقریبا عادی برای اهالی اون شهر باشه* ؟؟؟

قبلا نظرم بیشتر روی این بود که مسولین و اهل سیاست باید کاری بکند اما به نظرم این خود ما هستیم که میتونیم به هم کمک کنیم. توی این ویدیو تِد که در پست شهروند جهانی گذاشتم اشاره می کنه خیلی وقت ها مردم می خوان اما نمیدونند چه طور کاری انجام بدند یا حتی این روزها انقدر سواستفاده ها زیاد شده که ممکنه مردم اعتماد نداشته باشند. حرف کاملا درستی می زنه. بله، نیاز به یک لیدر و رهبری قطعا ضروریه. فکر نمیکردم انقدر به این قضیه علاقه مند بشم . دوست دارم دنبالش باشم و اگر گروه هایی و دیدم که در این زمینه فعالیت موثر و درستی دارند و پیدا کنم و اینجا درموردشون بنویسم. بالاخره باید از یک جایی شروع بشه دیگه ;)

* این مورد و از دوستانم شنیدم و قبل تر از صفحه ی حوادث روزنامه ها خوندم و الان منبع موثقی که بتونم بهش اشاره کنم در دستم نیست.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۰۱

نظرات  (۲)

۰۲ اسفند ۹۵ ، ۰۲:۲۲ بنیامین دهقانیان
شاید رمز موفقیت آلمان‌ها این بود که با خاک یکسان شدن! این ایران چندبار باید شخم زد. چند بار هم خودمون رو باید شخم بزنیم!
آلن دختری در مزرعه داستان دویست سال پیش، اونم تو یک روستا رو داشت روایت می‌کرد. خنده م میگریه تمدن مردم روستایی دویست سال پیش می‌بینم. تصاویر دویست سال پیش تهران ببنید؟! دیگه با روستاهای ایران کاری ندارم. فکر کنم سریال دکتر قریب تاریخ دویست سال پیش که نه! ولی صدسال پیش خوب به تصویر کشید. ما برعکس تمدن! نه فرهنگ داریم! نه ادب اجتماعی. هیچکدوم از سیاسیون، مسئولین ما تربیت نشدن! آموزش تخصصی و فنی دیدن ولی تربیت نشدن! ما مردم که جای خودمون رو داریم. این همه رانت خواری، حرام‌خوری، رباخواری و ... از کله‌گنده‌ها بگیر تا مردم عادی، حاصل همین تربیت نشدن هاست. ما حاصل والدین تربیت نشده ایم. و از همه بدتر نسل مردان ما، حاصل تربیت زنانه هستند و بیشترشون هنوز آداب مرد بودن رو بلد نیستن.
۰۱ اسفند ۹۵ ، ۰۲:۱۳ بنیامین دهقانیان
نمی دونم بچه تر که بودی کارتون آلن دختری در مزرعه رو میدیدی یا نه؟
یه مقایسه ای کن جامعه اون زمان رو با جامعه همون زمان ایران ما. 
در حالیکه آلن درس خوند ممتاز شد و وارد دانشگاه شد. ما در ایران هنوز مدرسه کلاسیک نداشتیم و بچه ها اونم فقط پسرها وارد مکتب‌خونه میشدن و مغزشون با تعصبات و ... پر میشد. حاصل اون اون جامعه شده کشوری مثل فنلاند و سوئد و نروژ و انگلیس و ... . حاصل جامعه ما هم شده این! نمی دونم چرا هیچ امیدی به این جامعه ندارم. حتی به خودمم امیدی ندارم.
پاسخ:
قبول دارم. توی پست هم اشاره کردم و احتمالا  شما باخوندن اون موضوع به این کارتون اشاره کردی. فقر و گرسنگی و نیازهای فیزیکی و بزاریم کنار هنوز فرهنگ تو خیلی جاها حتی به یک حد استاندارد نرسیده و آموزش خیلی سطحی وار هست. تو همین جایی که من زندگی میکنم هنوز هستند خانواده هایی که به اصطلاح خودشون فرهنگشون بالاتر رفته و اجازه می دن دخترشون چند کلاس سواد داشته باشه ولی باید تو ده سالگی ازدواج کنه!! بحث ازدواج زود هنگام برای دخترها تو خیلی شهرهای سنتی و کوچیک همچنان هست. 
بعضی وقتا بیرون که میرم مردم و نگاه می کنم. تنها دغدغه شون اینه پول دربیارن و شکم بچه هاشون و سیر کنن. همین . همین و بس! بعد از اون ور بوق و کرنای مقاومت و تولید ملی و جو و فضای سیاسی فشار میاره که خودتون باید چیزایی که می خواین و بسازین و وابسته نباشید. با این مردم؟ با این تفکرات؟ با این آگاهی؟ یه ویدیویی بود نمیدونم دیدی ایا نه ولی اگر ندیدی ببین حرفای بدی نمی زنه. میراث آلبرتا قسمت دوم. یه دانشجو دکترای فلسفه که تو آلمان فکر کنم بود و میگفت  تو جنگ جهانی دوم آلمان با خاک یکسان شده بود حداقل برلین .دولت یک قسمتی و از زمین ها و کرت بندی کرده بود و توش سیب زمینی می کاشتن فقط برای اینکه مردم از گرسنگی نمیرند! الان بعد شصت سال آلمان یکی از قدرت های اقتصادی اروپا و بلکه جهانه (حالا در این مورد حرفی ندارم.) میگفت اون ها خواستند تو این شصت سال کشورشون و از خاک بلند کنند.
حالا تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...

به هرحال ما اینجاییم. عده خیلی زیادی هم شاید دلشون نخواد از این سطحی که هستیم جلوتر بریم. اما به نظر من تو حیطه آموزش اگر یک گروه یک سازمان یا هرچی بشه درست کرد یا پیدا کرد باز هم قدم های خوبی میشه برداشت. و نه تنها ایران بلکه خیلی جاهای دیگه. ببین میدونی به نظر من خیلی از مردم نمیدونند که جاهای دیگه دنیا چه طوریه . چه اتفاقاتی داره می افته مردم چی کار می کنند. همین باعث میشه جایی که هستند و سطحی که هستند و بپذیرند و حتا خوب بدونند و خوشحال باشند. در صورتی که با آگاهی دادن میشه کمک کرد حداقل مردم در مسیر این اتفاقات قرار بگیرند. و چیزی که من دنبالشم همینه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی